
دانلود مقاله چگونگى ترکیب مادّه و صورت از نگاه صدرالمتألّهین با word دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله چگونگى ترکیب مادّه و صورت از نگاه صدرالمتألّهین با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله چگونگى ترکیب مادّه و صورت از نگاه صدرالمتألّهین با word
چکیده
مقدّمه
کاربردها و حقیقت مادّه
الف) واژه «مادّه» و واژگان هممعنا با آن
ب) کاربردهاى مادّه (هیولا)
ج) حقیقت هیولا
کاربردها و حقیقت صورت
الف) کاربردهاى صورت
ب) حقیقت صورت
ادلّه وجود هیولا و صورت
الف) برهان قوّه و فعل
ب) برهان وصل و فصل
وحدت هیولا
نسبت مادّه و صورت به یکدیگر
دلایل اتحادى دانستن ترکیب مادّه و صورت
1 صحت حمل بین مادّه و صورت
2 بالفعل نبودن عناصر سازنده اشیاى مرکّب
3 یکى بودن ماهیت و صورت جسم
4 اتّصاف نفس به صفات ویژه بدن
اشکالها بر اتحادى بودن ترکیب مادّه و صورت
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله چگونگى ترکیب مادّه و صورت از نگاه صدرالمتألّهین با word
ـ ابنسینا، الشفاء (الطبیعیات)، تحقیق سعید زاید، قم، مکتبه آیهاللّه المرعشى النجفى، 1404ق
ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، قم، صدرا، چ یازدهم، 1386، ج 5
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاء التراث العربى، چ سوم، 1981م
ـ ـــــ ، الشواهد الربوبیه، حواشى ملّاهادى سبزوارى، مقدّمه، تصحیح و تعلیق سید جلالالدین آشتیانى، قم، بوستان کتاب، چ چهارم، 1386
چکیده
ارسطو، مبدع نظریه ترکیب انضمامى اجسام از مادّه و صورت، و همفکران وى ادّعا مىکنند: اجسام فراورده ترکیب دو جوهر جدا از هم مىباشند. ایشان براى اثبات مدّعاى خویش، دو برهانِ «قوّه و فعل» و «وصل و فصل» را به دست مىدهند. اشراقیان، به رهبرى شیخ اشراق، با اعتراف به وجود خاصیت بالقوّگى در اجسام، منکر وجود جوهرى جدا به نام «مادّه» در ازاى این خاصیت هستند و به تعبیرى، ترکیب انضمامى مادّه و صورت را نمىپذیرند. صدرالمتألّهین نیز علاوه بر نفى ترکیب انضمامى، بر اساس حرکت اشتدادى در جوهر، دیدگاه منحصر به فردى را عرضه مىکند که نظریه «ترکیب اتحادى مادّه و صورت» نامیده مىشود. وى گذشته از اثبات مدّعاى خود، به اشکالات وارد بر این نظریه نیز پاسخ مىدهد
کلیدواژهها : مادّه، صورت، ترکیب انضمامى، ترکیب اتحادى، صدرالمتألّهین، شیخ اشراق
مقدّمه
یکى از مباحث فلسفى عبارت است از: چگونگى ارتباط میان حیثیت قوّه و حیثیت فعلیت در اجسام. مشّاییان جوهر جسم را مرکّب از دو جوهرِ «مادّه» (هیولا) و «صورت» دانستهاند، دو جوهرى که هریک داراى ذاتى جداگانه در خارج مىباشند و با انضمام به یکدیگر کثرتى خارجى و بالفعل به نام «جسم» را به وجود مىآورند. فیلسوفان اشراقى دو حیثیتِ «قوّه» و «فعل» را در اجسام مىپذیرند؛ ولى وجود جوهرى جداگانه به نام «مادّه» را انکار مىکنند، و در نتیجه، حاضر به پذیرش ترکیبیافتگى جسم از مادّه و صورت نمىشوند. ایشان جسم را امرى بسیط مىشناسند که قوّه و فعل از دو جهت متفاوت در آن جمعاند. سرانجام، ملّاصدرا به وجود مادّه و صورت در جسم اذعان مىکند و ترکیب آن دو را اتحادى مىداند؛ یعنى چنین مىاندیشد: جسم در خارج، واقعیت بسیطى است که به اعتبارى مادّه، و به اعتبارى صورت مىباشد، و مادّه و صورت به عین وجود یکدیگر در خارج موجودند. البته، اندیشه ملّاصدرا با شیخ اشراق تفاوتهایى دارد؛ زیرا بخشى از دیدگاه سهروردى درباره جسم و انواع آن مورد پذیرش صدرالمتألّهین نیست. از اینرو، این دو فیلسوف ـ به رغم اشتراک نظر در نفى ترکیب انضمامى مادّه و صورت ـ اختلافهایى نیز با یکدیگر دارند. به هر روى، ما در این مقاله خواهیم کوشید تا دیدگاه صدرایى را درباره ترکیب مادّه و صورت تبیین نماییم
کاربردها و حقیقت مادّه
در این قسمت از مقاله، نخست واژه «مادّه» و دیگر واژگانى را که بر همان معناى مدلول مادّه دلالت دارند بررسى مىکنیم، سپس به کاربردها، تعریف و بیان حقیقت مادّه مىپردازیم
الف) واژه «مادّه» و واژگان هممعنا با آن
نامگذارى اشیا، یا به اعتبار ذات و ماهیات آنها صورت مىگیرد (مانند انسان) و یا به اعتبار عوارض و اضافات آنها (مانند کاتب). البته، ممکن است، شیئى را به اعتبار ذات و ماهیتش اساسآ نامگذارى نکنند؛ مانند حقیقت نفس انسانى که به حسب جوهر ذاتش نیست که به آن «نفس» مىگویند، بلکه به اعتبار اضافهاش به بدن و تدبیر آن است که نفس نامیده مىشود. جوهر مادّى نیز همانند نفس، به اعتبار ذاتش اسمى ندارد؛ بلکه به اعتبار حیثیات زائدهاش، داراى اسمایى به ترتیب زیر است
1 هیولا (به اعتبار بالقوّه بودن)
2 موضوع (به اعتبار حامل بالفعل بودن). در این اسم، جوهر مادّى با جزء جوهر در تعریف رسمى آن، و آنچه در علم منطق در برابر محمول قرار مىگیرد، اشتراک لفظى دارد
3 مادّه و طینت (به اعتبار مشترک بودن بین صور)
4 اسطقس (به اعتبار اینکه واپسین جزء تحلیلى است). این واژه به معناى آن است که عنصر مادّى بسیطتر از اجزاى مرکّب است
5 عنصر (به اعتبار جزء آغازین بودن براى ترکیب)
6 رکن (به این اعتبار که یکى از مبادى و علل داخلى براى جسم مرکّب است)
ب) کاربردهاى مادّه (هیولا)
مادّه یا هیولا داراى کاربردهاى گوناگونى است
1 مادّه به معناى قوّه محض که همه جهات قوّه به آن بازمىگردد. در این کاربرد، «هیولا» نام موجودى است که در پایینترین مرتبه از مراتب وجود قرار دارد و فعلیتى جز همین قوّه محض بودن را ندارد
2 مادّه به معناى جزء قابلِ هر جسم که صور، اوصاف و اعراض آن را مىپذیرد
3 مادّه به معناى حامل امکان استعدادى یا قوّه وجود شىء
4 مادّه به عنوان یکى از علل اربعه
5 مادّه به معناى مبدأ حرکت ذاتىِ هر شىء و نیز مبدأ آثار مختصّ آن. در این کاربرد، مادّه در حقیقتْ همان صورت مىباشد و صرفآ در مقام تسمیه است که «مادّه» نامیده مىشود؛ زیرا از صورت چیزى جز مبدئیت آثار مختصّه، و از طبیعت چیزى جز مبدئیت حرکت ذاتى اراده نمىشود
البته، مادّه را به اعتبار دیگرى به مادّه اولى و مادّه ثانیه تقسیم مىکنند و به این ترتیب، دو کاربرد دیگر براى آن پدید مىآید
1 مادّه یا هیولاى اولى آن است که به خودى خود، و با صرفنظر از صورت، عارى از همه مراتب تحصّل و نوعیت است و بدین ترتیب، تا زمانى که صورت جسمیّه در گام نخست و صورتهاى دیگر در گامهاى بعدى به آن نپیوندند، هیچگونه حقیقتى نخواهد داشت
2 مادّه ثانیه آن است که صرفنظر از صورت نوعیه، و به خودى خود، موجود مىباشد و داراى تحصّل و نوعیت است. شایان ذکر است که صورتهاى تازه صرفآ کمال تازهاى را به مادّه ثانیه افاده مىکنند (به واسطه آن صورتها، موضوع یا همان مادّه ثانیه استکمال مىیابد و نوعیت تازهاى پیدا مىکند.) به همین سبب، مادّه ثانیه «موضوع» است از این حیث که صرفنظر از لحوق صورت جدید نوعیت خارجى دارد و از اینرو، بىنیاز از صورت جدید حالّ است و از این حیث، نسبتش به آن صورت نسبت موضوع است به عرض. مادّه ثانیه، همچنین، «مادّه» است به اعتبار آنکه نسبتش به این تحصّل ثانوى و نوعیت جدید نسبت نقص به تمام، و قوّه به فعلیت است
در ضمن، هیولاى اولى تابع صورت است و به رغم آنکه قابلِ صورت مىباشد، خود به خود تقوّمى ندارد؛ بلکه صورتْ تقوّمبخش و مقتضى آن است. بدیهى است که در چنین حالتى، صورت نیازمند هیولا نخواهد بود؛ زیرا سبب نیازمند مسبّب خود نمىباشد. با اینحال، مادّه ثانیه قوّه قابل و سبب معدّ براى افاضه صورت است و طبیعتآ صورت به گونهاى نیازمند آن خواهد بود
ج) حقیقت هیولا
منظور ما از «مادّه» در این مبحث (ارتباط میان مادّه و صورت)، همان حیثیتى است که در اجسام قرار دارد و صور و هیئات ـ یکى پس از دیگرى ـ بر آن وارد مىشوند؛ این خمیره احوال و دگرگونىهایى را که مىآیند و مىروند، مىپذیرد. مادّه از این لحاظ، امرى مبهم است که اساسآ تحصّلى ندارد؛ مگر به اعتبار قوّه بودن براى چیز دیگرى. از اینرو، مادّه جهت نقص و نادارى شىء به حساب مىآید که همواره در پى دارایى و کسب کمال است. این حیثیت در اجسام، هم در مادّه اولى یافت مىشود و هم در مادّه ثانیه؛ زیرا مادّه ثانیه نیز به رغم فعلیت که به واسطه صورتش دارد، نسبت به صور و کمالات ناداشته، ناقص است و فعلیت و تحصّل ندارد. اساسآ مادّه را به دلیل همین حیثیت «مادّه» نامیدهاند
ملّاصدرا در اینباره مىگوید: مادّه تخت را قطعههاى چوب تشکیل مىدهد، ولى نه از آن جهت که داراى حقیقت چوبى و صورتى محصّل است؛ زیرا از این حیث، حقیقتى از حقایق مىباشد و مادّه براى چیز دیگرى به حساب نمىآید (بلکه مادّه بودنش از آن جهت است که این صلاحیت را دارد که تخت، در، صندلى، و اشیایى از این قبیل باشد.) به همین سبب، براى نمونه، چوب هم جهت نقص دارد و هم جهت کمال؛ از جهت نقصش مستدعى کمال دیگرى است و از جهت کمالش امتناع از قبول کمال دیگرى دارد. از اینرو، تخت داراى مادّه و صورت است
پس، حقیقتِ چوب، به صورت چوبىِ آن است و مادّه آن را عناصر تشکیل مىدهند؛ ولى نه از آن نظر که زمین، آب، یا غیر این دو باشد، بلکه از آن نظر که آماده امتزاج با صورت است تا در سایه این امتزاج، به جماد، نبات، حیوان و یا چیز دیگر تبدّل یابد
به هر حال، این جریان در اشیاى مادّى ادامه دارد تا آنکه منتهى شود به مادّهاى که خود داراى مادّه دیگرى نیست؛ زیرا تحصّل و فعلیتى ندارد، مگر همین که جوهرى مستعدّ است براى آنکه تبدیل به هر چیزى بشود. همچنین، به دلیل آنکه قوّه صرف و قابلِ محض است، ذاتآ اختصاصى به پارهاى از اشیا ندارد؛ بلکه مىتواند به هر چیزى مبدّل گردد. جوهر بودنش موجب هیچگونه تحصّلى براى آن نیست (مگر تحصّل و فعلیت ابهام) و مستعد بودنش براى هر چیز، مقتضى فعلیتى براى آن نیست (مگر فعلیت قوّه). البته، با «عدم» متفاوت است؛ زیرا عدم، از جهت عدم بودنش، هیچگونه تحصّلى ندارد (حتى تحصّل ابهام) و هیچگونه فعلیتى ندارد (حتى فعلیت قوّه بودن براى اشیاى دیگر)؛ در حالى که هیولاى اولى داراى تحصّل ابهام و فعلیت قوّه است. از اینرو، در میان اشیا، هیولاى اولى کمبهرهترین حقیقت و ضعیفترین وجود است که در حاشیه وجود قرار دارد
ملّاصدرا در تعریف هیولا مىگوید: «هیولا عبارت است از جوهرى که قابل و پذیرنده صورتهاى حسّى است.» وى در توضیح این تعریف مىنویسد
صورتهاى حسّى امورىاند که قابل اشاره حسّى مىباشند، هرچند با هیچیک از حواسّ ظاهرى درک نشوند. در واقع، قابل اشاره حسّى بودن، یعنى مکانمند بودن، و مکانمندى از «ابعاد سهگانه داشتن» برمىآید. همچنین، جوهر جسم که همان «جوهر داراى ابعاد سهگانه» است، امرى معقول مىباشد که با حواسّ ظاهرى قابل درک نیست و به اصطلاح، «ما حسّ جوهریاب نداریم.» خاصیت قید «حسّى»، در این تعریف، مانع اغیار بودنِ آن است؛ زیرا در نفس نیز جوهرى هیولانى وجود دارد که معنایى جز قابلیت ندارد و استعداد محض براى معقولات است. به همین سبب، با آوردن قید «حسّى» براى صورتها، تعریف یادشده شامل نفس نمىگردد

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دانلود مقاله پیش بینی دبی رودخانه با استفاده از روش نزدیک ترین
دانلود مقاله نکته ها (22) با word
دانلود مقاله طرح اعزام نیروهای واکنش سریع به مناطق بحران زده کش
دانلود مقاله بررسی تغییرات PH و اینورت و رنگ در فرایند تغلیظ شر
دانلود مقاله بررسی کارآیی آلوم بازیافتی در حذف رنگ و مواد آلی ا
دانلود مقاله بررسی روش تلفیقی(زراعی و شیمیایی) بر خصوصیات کمی و
[عناوین آرشیوشده]